وارد بیمارستان که میشوی، با فرشتههای کوچکی روبهرو خواهی شد، که در همان نگاه اول قلبت را منقلب میکنند.
در همان نگاه اول از خود میپرسی: «چه کسی گفته است که همه فرشتههای خداوند در آسمان زندگی میکنند؟
به هر سو که نگاه میکنی فرشتهای در لباس کودکانه را خواهی دید که با پر و بالی شکسته، قصه تلخ بیماری را زمزمه میکند.
کمی آن طرفتر اما، انسانهایی با چشمانی نگران،تلاش میکنند، برای دردهایشان مرهمی بیابند. براستی بیآنکه بخواهیم شعار دهیم – با گشتی در این تکه از زمین خداوند، درمییابیم که اینجا تکهای از بهشت خدا روی زمین است.اینجا بیمارستان کودکان است.
بسیاری از این کودکان خسته از درد و رنج بیماری بهانه درس و مدرسه را دارند. به عقیده برخی از روانشناسان بسیاری از این کودکان بیشتر از آنکه به بهبود فکر کنند دوست دارند در عالم کودکی هیجان و بازیهای کودکانه را تجربه کنند. و بسیاری بهانه درس و مدرسه را دارند، خواه به دلیل پدیده بیمارستان زدگی و خواه به دلیل علاقمندی به مدرسه و همکلاسی ها…
در همین راستا با تدارک اتاقهای بازی محیطی سرشار از امید برای کودکان آماده شده است اما اینها کافی نبوده و نیست…
واقعیت این است که آیا آموزشهای درسی و مدرسهبرای این کودکان جایگاهی دارد؟
انجمن فانوس سعی کرده است با در نظر گرفتن نیاز آموزشی کودکان و شرایط سخت بیماریشان و بستری شدن های طولانی آنها در بیمارستان و عقب افتادگیشان از درس و مدرسه با کمک معلمین نیک اندیش و با برگزاری کلاس های آموزشی درسی و غیردرسی این نیاز را برآورده کند و عقب ماندگی کودکان از درس و مدرسه را جبران نماید.